به گزارش نماینده، ۲۶ سپتامبر ۱۹۸۸ بزرگ ترين اهانت به مقدسات مسلمانان رقم خورد؛ انتشار آيات شيطاني به قلم سلمان رشدي از سوي انتشارات وايکينگ. سلمان رشدي عضو "انجمن سلطنتي ادبيات انگلستان" بوده و کتاب مذکور را به سفارش "گيلون ريتکن" (رييس صهيونيست انتشارات وايکينگ) با دستمزد بي سابقه ۸۵۰ هزار پوند به رشته تحرير درآورد.
کتاب آيات شيطاني بر خلاف آن چه گفته مي شود، يک کتاب علمي و نظري نيست؛ بلکه داستاني است بلند در ۹ فصل که شخصيت هاي آن را حضرت رسول اکرم (صلوات الله عليه)، همسرانش و صحابي شناخته شده اش و حضرت جبرئيل (فرشته وحي) تشکيل مي دهند.
اين اقدام نابخردانه و کينه توزانه، با پاسخ قاطع و کوبندة امام خميني(ره) مواجه شد. همان گونه که جهان، پيش از اين نيز در برابر هتک حرمت به مقدسات ديني، خروش مقدس او را ديده بود. در اين راستا، بسياري از انسان هاي آزاده جهان، امام خميني(ره) را همراهي کردند؛ اما بي گمان، همراهي و همدلي عملي را جواني لبناني الاصل به نام «مصطفي مازح» داشت.
مصطفي، در سومين روز از ماه محرم۱۳۴۷ هجري شمسي در گينه ديده به جهان گشود. از ميان پنج پسر و دوازده دختر خانواده، مصطفي، کوچک ترين فرزند پسر بود و در ابتداي نوجواني به دليل اوضاع نه چندان مناسب اقتصادي، به همراه خانواده مجبور به ترک ديار و مهاجرت به شهر «آبيجان» پايتخت کشور ساحل عاج شده و در آن سکني گزيد. مصطفي در سال ۱۳۶۲ به لبنان سفر کرد؛ کشوري که در آن زمان، حدود يک سال از اشغال نظامي بخش هاي عمده اي از آن به دست اشغالگران صهيونيست مي گذشت. مصطفي پس از صدور حکم تاريخي امام خميني(ره) درباره واجب القتل بودن نويسنده مرتد و ناشران کتاب موهن آيات شيطاني، کمر به اجراي آن بست و پس از تهيه مقدمات لازم، بدون اطلاع همسر، خانواده و بستگان خويش به لندن سفر مي کند تا به نداي «هل من ناصر» يگانه دوران پاسخ دهد.
او توانست مقادير قابل توجهي از مواد منفجره را وارد هتل کند اما پس از مدتي عناصر امنيتي به او مشکوک مي شوند و با محاصره اتاق، منجر به انفجار اتاق و شهادت وي مي شوند. بقاياي مطهر پيکرش، هشت ماه در انگلستان باقي ماند تا سرانجام به جنوب لبنان منتقل و در دوم رمضان ۱۳۶۹ شمسي در يکي از روستاهاي جنوب لبنان به خاک سپرده شد.
مصطفي مازح در وصيت نامه اش با استفاده از کلماتي حماسي خطاب به امام خميني نوشت: "هيچ کس تو را تنها نخواهد گذاشت... فرمايشات تو را در هر زمان و مکان اجرا خواهيم کرد. شجاعت تو را به ياد جهانيان خواهيم آورد و در روز برگزاري نماز در قدس شريف..."
بدين ترتيب که مصطفي مازح، عاشقانه دست از جان شست و براي انجام وظيفه، خود را آماده کرد. در وصيت نامه اش اين عشق را ثابت کرد؛ چرا که ايشان را انساني مؤمن، شجاع، مخلص براي اسلام و دوست داشتني خطاب کرد که انقلاب اسلامي از افتخارات او بود. او سپس با استفاده از کلماتي حماسي خطاب به امام نوشت: «هيچ کس تو را تنها نخواهد گذاشت... فرمايشات تو را در هر زمان و مکان اجرا خواهيم کرد. شجاعت تو را به ياد جهانيان خواهيم آورد و در روز برگزاري نماز در قدس شريف... »
حال که سالها از شهادت مصطفي مازح گذشته، براي زيارت مزار وي و هم کلام شدن با پدر و مادر پيرش عازم روستاي «طيرفلسين» در جنوب لبنان و در نزديکي مرز فلسطين اشغالي شديم.
جايي که اين پدر و مادر دلشکسته خانه اي در کنار باقي مانده پيکر تکه تکه شده فرزندشان بنا کردند تا از زائرين اين شهيد، پذيرايي کنند. مشروح گفتگوي ايرنا با پدر، مادر و برادر بزرگتر مصطفي مازح در پي مي آيد:
"محمود حسين مازح" پدر شهيد مصطفي مازح درباره پسرش چنين مي گويد: مصطفي در آفريقا به دنيا آمد و در مدارس آنجا به تحصيل پرداخت. او جواني متدين، با ايمان و متواضع بود و در ماه مبارک رمضان ترجيح مي داد با کارگران خانه افطار کند و به همين دليل همه او را دوست مي داشتند. مصطفي در ساحل عاج به مدرسه رفت و در آنجا زبان فرانسه را فرا گرفت ولي برايش معلم گرفتم تا عربي را هم، ياد بگيرد. من در سال ۱۳۶۶ هـ ش تصميم گرفتم به لبنان برگردم و در حالي که برادرانش در ساحل عاج ماندند، ما به لبنان برگشتيم. در آنجا ما براي مصطفي شناسنامه گينه اي گرفتيم و چون آن کشور مستعمره فرانسه بود، و مصطفي نيز متولد آنجا بود، برايش شناسنامه فرانسوي هم گرفتيم.
** چگونگي آشنايي با افکار امام از زبان مادر
مادر شهيد مصطفي هم ادامه داد: با اين که او کوچکترين فرزندم بود، براي من به مثابه يک دوست نزديک و صميمي به حساب مي آمد.
وي پيرامون فعاليت هاي مذهبي فرزندش گفت: گروه هاي عرب مقيم در آفريقا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي فاصله زيادي با اسلام و تعاليم آن داشتند ولي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي مصطفي با شرکت در مجامع ديني و گردهمايي مذهبي نسبت به فتاوي امام خميني(ره) و امور ديني به فعاليت و بحث مي پرداخت. از اينکه مي ديدم فرزندم در راه اسلام فعاليت مي کند احساس غرور مي کردم.
مادر شهيد افزود: علي رغم اينکه مکاني که در آن زندگي مي کرديم، دور از فضاي مذهبي بود ولي مصطفي ذره اي از اسلام و تعاليم روح بخش آن فاصله نگرفت؛ وي همواره با فتواي امام خميني(ره) و بيانات ايشان ارتباط نزديک داشت. او عشق شديدي به امام خميني(ره) داشت و عکس هاي ايشان را در خانه نصب کرده بود و از مقلدين سرسخت ايشان به شمار مي رفت.
مادر شهيد درباره چگونگي آشنايي مصطفي با انديشه امام خميني(ره) گفت: آشنايي مصطفي با انديشه امام خميني(ره) از طريق دوستان وي و مطالعه آثار امام خميني(ره) بود و هنگامي که انقلاب اسلامي ايران به پيروزي رسيد، او به دقت همه مسايل انقلاب را دنبال مي کرد.
هنگامي که او از رحلت امام خميني(ره) مطلع شد، غم شديدي وجود او را فرا گرفت و بعد از گذشت دو ماه از رحلت ايشان او نيز نتوانست فراق يار را تحمل کند و در راه تحقق دستور امام به شهادت رسيد. هنگامي که امام فوت کرد، مصطفي احساس خاصي داشت. همواره علاقه مند بود تا در راه او قدم بردارد.
** آيا مازح با امام ديدار کرده بود؟
پدر شهيد ادامه داد: هنگامي که امام خميني(ره) حکم مرتد بودن سلمان رشدي صاحب کتاب آيات شيطاني را صادر کرد او از اولين کساني بود که نسبت به پياده کردن اين حکم اعلام آمادگي کرد.
وي در پاسخ به اين سئوال که مصطفي در سفرهاي خود به ايران با امام خميني (ره) ديدار داشت يا نه گفت: ما از سفر هاي او به ايران از طريق عکسهايش اطلاع پيدا مي کرديم، ولي خود وي در اين خصوص چيزي به ما نگفته بود.
وي پيرامون عمليات شهيد مصطفي مازح گفت : ما از اين مساله آگاهي نداشتيم او همواره مي گفت کسي که سلمان رشدي را به قتل برساند حتما در زمره شهيدان قرار مي گيرد و هنگامي که به شهادت رسيد ما مطلع شديم که او از مدتها قبل براي قتل سلمان رشدي نقشه هايي طراحي کرده بود.
پدر شهيد پيرامون عضويت پسرش در حزب الله لبنان گفت: او جزو گروهي از جوانان مسلماني بود که در رکاب امام خميني بودند و اين فکر او را به سوي حزب الله نيز کشاند. پس از فتواي امام، مصطفي چون شناسنامه فرانسوي داشته با اين گمان که به راحتي مي تواند به اروپا برود. دست به اين عمليات زد. او چند روز مانده به به سال نو قمري به ما گفت که به بيروت مي رود و بعد از او خبري نشد. با دوستانش که تماس گرفتيم، آنها هم اظهار بي اطلاعي کردند، البته بعداً فهميدم که آن مدت را براي ديدن آموزش نظامي و آشنايي با سلاح مواد منفجره به منطقه "جبل صافي" رفته بوده است. ما هم در اينجا شديداً پيگير بوديم که کجا رفته است. مدتي بعد روزنامه هاي انگلستان هم خبر دادند که جوان عربي به نام مصطفي محمود مازح دست به يک عمليات انتحاري در آن کشور زده است.
** آزار و اذيت خانواده مصطفي پس از عمليات استشهادي
پدر شهيد مصطفي درباره آزار و اذيت اعضاي خانواده مصطفي از سوي دستگاه هاي اطلاعاتي کشورهاي غربي بعد از شهادت فرزندش گفت: بعد از شهادت مصطفي سازمان اطلاعات فرانسه و انگليس ما را مورد بازجويي قرار دادند. آنها به بهانه گذرنامه فرانسوي مصطفي و مکان انجام عمليات که لندن بود، تحقيقات گسترده اي از ما کردند.
وي ادامه داد: سازمان مبارزه با تروريسيم فرانسه با تحت فشار قرار دادن انگليس که مسئوليت عمليات را متوجه آنها کرده بود، دست به يک سري تحقيقات زدند و وقتي از عدم آگاهي ما نسبت به عمليات اطمينان حاصل کردند، از ما خواستند که اعلام کنيم گذرنامه فرانسوي مصطفي جعلي است تا بدين وسيله بار مسئوليت از گردنشان برداشته شود ولي ما درخواست آنها را نپذيرفتيم. وقتي خود مقامات فرانسوي به قانوني بودن گذرنامه اعتراف دارند چگونه ممکن بود ما آن را جعلي اعلام مي کرديم.
"علي مازح" برادر شهيد مازح نيز پيرامون فشارها و تنگناهاي سازمان هاي اطلاعاتي اروپا، امريکا و فرانسه عليه خانواده شهيد مازح گفت: چندي پيش براي انجام کاري به مغرب سفر کرده بودم و درهنگام برگشت به آفريقا مورد بازجويي افراد اطلاعاتي مغرب قرار گرفتم.
وي ادامه داد: فرزندان ما نيز هنوز در آمريکا از سوي نيروهاي اطلاعاتي مورد آزار و اذيت قرار مي گيرند و خانواده مصطفي حالتي از رعب و وحشت را به جان اين دستگاه ها انداخته است؛ آنها فکر مي کنند ما از جزئيات عمليات مصطفي با خبر بوديم در حالي ما اصلا از اين عمليات آگاهي نداشتيم.
**اقدام مصطفي به روايت برادر
برادر شهيد در پاسخ به چگونگي آگاهي از جزئيات عمليات شهيد مصطفي گفت: ما جزئيات عمليات برادرم را از طريق رسانه هاي خبري شنيديم. رسانه ها از انفجار شديدي در هتل اقامت سلمان رشدي خبر دادند و ما نمي دانستيم که مصطفي در اين عمليات شرکت کرده است.
وي ادامه داد: مصطفي توانست با همکاري يکي از کارگران هتل به تاريخ دقيق رفت و آمد سلمان رشدي به هتل آگاهي يابد و اتاقي کنار اتاق سلمان رشدي براي انجام عمليات انتخاب کند اما سلمان رشدي متأسفانه از اين عمليات جان سالم بدر برد. گويا همان کارگر هتل که مصطفي از او درباره رفت و آمدهاي سلمان رشدي سوال مي کند، به دستگاه هاي اطلاعاتي انگلستان خبر مي دهد که يک جوان عرب اينجا درباره سلمان رشدي سوال مي کند. آن گونه که مي گويند قرار بوده که روز سوم اقامت مصطفي در هتل عمليات انجام شود اما قبل از آن عمليات لو رفته و انفجاري در اتاق مصطفي رخ مي دهد که به شهادت خود او مي انجامد.
برادر شهيد در پاسخ به اين سئوال که آيا شما يا دوستان مصطفي از طرح عمليات آگاهي داشتيد گفت: جزئيات اين عمليات بطور کامل محرمانه بود و ما و حتي دوستان مصطفي از اين عمليات آگاهي نداشتيم.
وي ادامه داد: مصطفي جواني بود که براي دنيا زندگي نمي کرد و آخرت براي او از اهميت زيادي برخوردار بود. او هميشه مي گفت اگر قرار است انسان ۲۰ سال يا ۸۰ سال زندگي کند بالاخره در نهايت، مرگ در انتظار اوست پس چه بهتر که دوران جواني را در خدمت به اسلام سپري کند و در راه اهل بيت(ع) و اسلام به شهادت برسد.
علي مازح درباره چگونگي تصميم برادرش براي انجام اين عمليات گفت: هنگامي که مصطفي تصميم به سفر به لبنان گرفت با مخالفت خانواده مواجه شد، ولي با اصرار زياد توانست موافقت آنها را جلب کند و سرانجام به لبنان آمد. او در جنوب لبنان ساکن شد و بعد ازگذشت دو سال توسط يکي از دوستانش مطلع شديم وي به آفريقا و از آنجا به سوي لندن سفر کرده است.
** پيکر مصطفي چگونه به لبنان بازگشت
پدر شهيد مصطفي مازح پيرامون چگونگي دريافت پيکر فرزند شهيدش گفت: بعد از پايان عمليات پيکر وي در انگليس باقي ماند و سرانجام بعد از همکاري وزارت امور خارجه لبنان و سفارت آفريقا در لندن پيکر وي بعد از ۸ ماه به لبنان رسيد.
وي درباره احساس خود بعد از اطلاع از دست داشتن پسرش در عمليات ترور سلمان رشدي گفت: در واقع از اين که اين عمليات به سرانجام و هدف اصلي خود نرسيد، خيلي ناراحت شدم.
پدر شهيد ادامه داد: اگر مصطفي ما را در جريان عمليات هم مي گذاشت، هرگز مانع سفر وي نمي شديم. او راه خود را در حمايت از اسلام محمدي و شهادت در راه اهل بيت (ع) انتخاب کرده بود.
** خواب مادر قبل از شهادت فرزند
مادر شهيد درباره خواب هايي که قبل از شهادت پسرش ديده است گفت: يک ماه قبل از شهادت مصطفي خواب ديدم که من مشغول حفر قبري براي او هستنم ولي جاي آن مناسب نبود و يک شخصي آمد و جاي مناسب قبر را به من نشان داد و درست بعد از گذشت يک ماه پيکر پسرم را در جاي مورد نظر خاک کردم.
پدر شهيد ادامه ادامه داد: با اينکه از زمان شهادت پسرم بيست سال مي گذرد ولي هنوز خواب او را مي بينم.
وي در پايان مصاحبه گفت: بعد از شهادت پسرم، ما به ايران دعوت شديم و از تعامل ايراني ها و حسن رفتار آنها نسبت به خود احساس غرور کرديم و از اين که در شمار خانواده شهدا قرار گرفيتم، افتخار مي کنيم.
منبع:شهدای ایران
نظر شما